۱۰ شهریور | بویین زهرا لرزید
پارسینه: در روز ۱۰ شهریور ۱۳۴۱ شمسی مصادف با اول سپتامبر ۱۹۶۲ زمینلرزهای به قدرت ۷.۲ ریشتر شهرستان بویینزهرا در جنوب استان قزوین را لرزاند.
شهرستان بویینزهرا، در جنوب و جنوب غربی استان قزوین واقع شده و با شهرستانهای قزوین، تاکستان، رزن، کرج، ساوه و خدابنده همسایه است و بخش عمده جمعیت آن ساکن روستا و شغل عمده مردم کشاورزی و دامداری است.
مقارن ساعت ۲۲:۵۵ دقیقه دهم شهریور ۱۳۴۱ زلزله بسیار شدیدی که بزرگی آن ۷.۲ در مقیاس امواج درونی زمین (ریشتر) برآورد شد، بخش وسیعی از ایران را لرزاند، مرکز اصلی آن در بویینزهرا قرار داشت که در یک قرن اخیر در نوع خود بیسابقه بود و با ویرانی کامل شهر بویینزهرا و تمام روستاهای اطرافش شامل دانیسفهان، تاکستان، توفک، رودک، سگزآباد، رستم آباد، آغچه مزار و ایپک همراه بود. زلزله با شدت بالایی در تهران احساس شد به نحوی که آنها که در آن زمان در تهران میزیستهاند همگی این زلزله را به خوبی به یاد دارند
مسئولان وقت ساعاتی پس از این واقعه عمق کانونی این زلزله را ۲۰ کیلومتر، تعداد کشتهشدگان را بیش از ۲۰ هزار نفر و تعداد مصدومین و مجروحین را دو هزار و ۸۰۰نفر ذکر و اعلام کردند در این حادثه ۲۹۴ روستا ویران و ۱۰۰ هزار نفر بیخانمان شدند. در این زمینلرزه بسیاری از آثار و مکانهای قدیمی و تاریخی شهرستان بویینزهرا از جمله قلعهٔ باستانی رودک از بین رفت.
بویینزهرا همواره منطقهای لرزهخیز به شمار آمده است. این شهر بر روی گسل قرار دارد و با توجه به این امر زلزله به جزئی از وقایع زندگی در این شهر تبدیل شده است. بویینزهرا تاکنون زمینلرزههای شدیدی را به خود دیده که تلفات بسیاری را بر جای گذاشته است که از آن جمله علاوه بر زمینلرزه سال ۴۱، میتوان به دو زمینلرزه سال ۵۵۶ و ۱۶ فروردین ۱۲۹۲ اشاره کرد که دستکم ۱۲۰۰ کشته بر جای گذاشت.
مسئولان بعدها مهمترین علل تخریب و خرابیها در زلزله سال ۴۱ در منطقه بویینزهرا را شدت بالای زلزله و آسیب پذیری بناها عنوان کردند. به دلیل بافت سنتی شهر، خشتی و گلی بودن بناها، نبود راه روستایی و ناآشنایی مردم با کمکهای اولیه، امکان خدمات رسانی سریع بهسانحهدیدگان به هیچ وجه امکان نداشت، به همین دلیل تلفات این زلزله بسیار بالا و فراتر از حد پیشبینیهای مسئولان وقت از یک زلزله بود و آمار بالای کشتهشدگان فاجعه بویینزهرا را به عزایی ملی تبدیل کرد.
بویینزهرا و نامی که فراموش نمیشود
زلزله بویینزهرا علاوه بر بزرگی تاریخی و فاجعهای که در پی آورد از یک جهت دیگر نیز در تاریخ ایران فراموشناشدنی است و آن همبستگی ملی است که پس از این واقعه در میان مردم برای کمک به همنوعانشان به وجود آمد. زلزله بویینزهرا با یک نام گره خورده است؛ غلامرضا تختی. مردم محروم بویینزهرا درحالیکه خسارت شدیدی از زلزله دیده بودند چشم انتظار کمکهای مردمی به سر میبردند. همان زمان برخی سازمانهای وابسته به حکومت از جمله جمعیت شیر و خورشید با انتشار اعلامیهها و اطلاعیههایی در جراید مردم را به دادن کمک دعوت میکردند، اما هرچند کمکهایی جمعآوری شد، اما نتوانست مشکلات مردم آسیبدیده را حل کند چرا که کمکها در برابر عمق فاجعه ناچیز بود. علاوه بر این از آنجا که سازمانهای امدادی دولتی در میان مردم جایگاهی نداشتند و مردم نسبت به آنها بیاعتماد بودند از دادن کمک خودداری میکردند. در این هنگام بود که غلامرضا تختی قهرمان کشتی ایران که عنوان جهان پهلوان را یدک میکشید دست به کار شد و در نامهای به روزنامه کیهان آمادگی خود را جهت جمعآوری اعانه برای زلزلهزدگان بویینزهرا اعلام کرد.
لطفالله میثمی از مبارزان دوران پهلوی درباره جمعآوری کمکهای مردمی برای مردم بویینزهرا توسط تختی میگوید: «تختی در این حادثه به صورت خودجوش توانست سیل عظیمی از کمکهای مردمی را به حادثهدیدگان زلزله برساند، که این نیز از محبوبیت او ناشی میشد. خاطرم هست وقتی او کشکول به دست میگرفت و پول جمع میکرد، مدتی نمیگذشت که کشکول پر میشد. چرا که مردم برای کمک، سر از پا نمیشناختند. در خیابان وحدت اسلامی (شاهپور سابق) این صحنهها مکرر خلق میشد. وقتی تختی کشکول را میچرخاند جمعیتی عظیم حول او میآمدند تا در کمکرسانی به حادثهدیدگان زلزله سهیم باشند. یک بار خانمی که خود به لحاظ مالی، استطاعتی نداشت، چادر خود را تقدیم کرد که این صحنه همه را منقلب کرد.»
یکی از یاران تختی در این باره میگوید: «در جریان کمک به زلزلهزدگان بویینزهرا حرکت تختی برای جمعآوری کمک حماسه آفرید، پس از حادثه زلزلهٔ بویینزهرا، تختی در قالب و کسوت ورزشکار به همراه دوستان ورزشکارش شروع به فعالیت کردند که البته بحث بود که از کجا شروع کنند، مرحوم شمشیری اعتقاد داشت از سبزه میدان تهران، حاج اسماعیل رضایی مایل بود از خیابان مولوی و میدان بارفروشها، و عدهای دیگر جاهای دیگر را پیشنهاد کردند، اما تختی خودش معتقد بود که مردم جنوب شهر خود به خود به کمک میآیند، این مردم شمال شهر هستند که باید حرکتشان داد و لذا از چهارراه پهلوی (ولیعصر فعلی) شروع کرد و آن کاروان عظیم را به راه انداخت، بعد از جمعآوری اعانه نیز شیر و خورشید خیلی پافشاری کرد که اعانات به موسسه تحویل داده شود و از آن طریق توزیع گردد، ولی تختی قبول نکرد و با کمک و راهنمایی حاج سیدجوادی و ورزشکاران قزوین، خودش به منطقه رفت و اعانات را به دست مردم رساند.»
با جمعآوری کمکهای مردمی و حضور گروههای امداد خارجی بعد از مدتی ساکنان شهر بویینزهرا و بازماندگان آن فاجعه بار دیگر به زندگی بازگشتند، روستای توفک در پنج کیلومتری جنوب بویینزهرا توسط جمعیت صلیب سرخ کشور هلند در مدت یک سال به طور کامل بازسازی شد و روستای رودک که در فاصله حدود سه کیلومتری توفک واقع است نیز در همان مدت توسط استادان و دانشجویان دانشگاه تهران بازسازی گردید.
زلزله شامگاه ۱۰ شهریور ۴۱ آخرین تجربه زمینلرزه در بویینزهرا نبود که این شهر در سالهای بعد نیز بارها میزبان زمینلرزههای کوچک و بزرگ شد. در بزرگترین این زمینلرزهها که ۴۰ سال پس از واقعه سال ۴۱ در روز ۱ تیر ۱۳۸۱ به وقوع پیوست، حدود ۲۹۱ نفر کشته و ۱۵۰۰ نفر زخمی شدند. موضوعی که خاطره فاجعه زلزله پیشین را در ذهن اهالی این شهر زنده کرد.
منابع
به روح آقا تختی قسم...، بیژن صفسری
حماسه جهان پهلوان، محمدعلی سفری، انتشارات نامک
زلزله بویینزهرا و خطر زمینلرزه و جنبش شدید زمین در تهران، دکتر مهدی زارع
زلزله را باید جدی گرفت، علی زمانی، گروه مطالعات و تحقیقات بازسازی و نوسازی بنیاد مسکن
بی اعتنا و بی اعتماد نبودن مردم به سازمانهای امداد رسانی هنور شناخت کامل نداشتن !!!! در ثانی اخلاقیات حرف اول رو میزد مثل امسال زلزله کرمانشاه نبود که چادر ها سر از جای دیکه در آورد امدادها رفت جای دیگه [[[